مردی که پیش بینی هایش زبان زد مردم جهان بود!/ حقایقی از راسپوتین یا کشیش شیطان که حتی مرگ خودش را نیز پیش بینی کرده بود!

انتشار 9 اردیبهشت 1403

جذاب ترین ها: گریگوری راسپوتین، در 22 ژانویه سال 1869 در پوکروفسکوی در استان تیومن واقع در جنوب سیبری چشم به جهان گشود. پدرش یک روستایی ساده بود که در زمینه خرید و فروش و دلالی اسب فعالیت می‌کرد. از کودکی راسپوتین، اطلاعات دقیق و شفافی در دست نیست و تنها اطلاعاتی کلی و پراکنده به جا مانده است. در ادامه با جذاب ترین ها همراه باشید.

مردی که پیش بینی هایش زبان زد مردم جهان بود!/ حقایقی از راسپوتین یا کشیش شیطان که حتی مرگ خودش را نیز پیش بینی کرده بود!

به گزارش جذاب ترین ها، یک روز که راسپوتین به صومعه رفته بود، یکی از کشیش‌های صومعه متوجه نیروی عجیبی در وجود او شد و این نکته را صادقانه با گریگوری در میان گذاشت.همچنین ماریا، دختر گریگوری، تعریف می‌کند که روزی پدرم مشغول کشاورزی و شخم زدن زمین بودکه صدای آواز کلیسا بلند شد. زمانی که پدرم سر برگرداند تا به پشت سرش نگاه کند، از وحشت بر جای خود میخکوب شد.مریم مقدس در نزدیکی او ایستاده بود و دعا می‌خواند.ماریا می‌گوید که خودش این صحنه را با چشمانش دیده است.او می‌گوید که حضرت مریم، پدرش را تقدیس کرده و ناپدیده شده است. این اتفاق، تأثیر عمیق و چشمگیری بر زندگی راسپوتین گذاشت.او بعد از این ماجرا تصمیم گرفت زمان بیشتری برای فعالیت‌های مذهبی بگذارد و کارش را با زیارت کردن اماکن مقدس آغاز کرد. او تلاش کرد کلیه کلیساهای معروف و قدیمی روسیه را زیارت کند و تجربیات فراوانی از این راه به دست آورد.گفته‌های فراوانی درباره او وجود دارد.به عنوان مثال گفته می‌شود راسپوتین که از کودکی به معاشقه با بانوان علاقه داشته، در طول این سفرهای معنوی هم دست‌بردار نبوده و در حد امکان در این زمینه نیز کامجویی می‌کرده است. البته با وجود این مسائل، بسیاری او را مردی مقدس و روحانی می‌شمردند و حتی به او می‌گفتند که ای ناجی ما! این مسیح ما! خداوند دعای تو را می‌شوند و مستجاب می‌کند. پس لطفاً برای ما دعا کن.راسپوتین هم در جواب می‌گفت: «برادران و خواهران عزیز! لطفاً بر نفس خود مسلط شوید و از هواهای نفسانی بپرهیزید.»

راسپوتین

پس از سال‌ها انتظار، زمان شهرت گریگوری راسپوتین فرارسید:

ارتباط گریگوری با مردم و کاریزمای او باعث شده بود که مردم، او را به همدیگر معرفی کنند و حاصل این معرفی‌ها، معروف شدن راسپوتین در سبری بود.سال 1900 میلادی بسیاری از ساکنان سیبری، او را می‌شناختند و آوازه‌اش را شنیده بودند.از سال 1904 تا 1905 به شهر کازان آمد و آنجا هم با دعا کردن برای مردم و کمک کردن به آن‌ها در حل مشکلات، معروفیتی تازه به دست آورد.در آن زمان هم منطقه کازان پر از شایعاتی شد که حاکی از روابط نامشروع او با بانوان بود؛ ولی مردم او را چنان مقدس می‌پنداشتند که باورشان نمی‌شد راسپوتین دست به چنین اموری بزند.مدیران کلیسای کازان چنان با او صمیمی شدند و به او ارادت پیدا کردند که نامه‌ای به دستش دادند تا بتواند با رئیس مدرسه علوم عرفانی سن پترزبورگ دیدار کند. این سفر، نقش مهمی در زندگی راسپوتین داشت و در واقع مقدمه‌ای برای شرفیاب شدن به پیشگاه تزار به حساب می‌آمد.

ورود به سن پترزبورگ و شرفیاب شدن به محضر تزار روسیه:

وقتی راسپوتین وارد روسیه شد، حرف و حدیث‌های زیادی در مورد مسائلی مثل ماوراء الطبیعه مطرح بود و اشراف روسیه در محافل خود، مدام پیرامون مسائل غیبی و عجیب و غریب بحث می‌کردند.راسپوتین که وارد سن پترزبورگ شد، بسیاری از اشراف به سمت او کشیده شدند و دوست داشتند او برای آن‌ها از ماوراء الطبیعه حرف بزند. صحبت‌های گریگوری، بسیاری از اشراف و مردم عادی را شیفته او کرد.در حین این صحبت‌ها، روزی راسپوتین مدعی شد که فرزند تزار نیکولای دوم به بیماری هموفیلی مبتلا شده است و مریم مقدس او را از این بیماری آگاه کرده است.جالب اینجا بود که دربار تمام تلاشش را کرده بود که این مسئله به بیرون درز نکند. پزشکان دربار و حاذق‌ترین پزشکان روسیه از درمان بیماری فرزند تزار عاجز شده بود.کشیش کلیسای سن پترزبورگ که به دربار رفت و آمد داشت، راسپوتین را به تزار معرفی کرد و اعلام کرد که او می‌تواند بیماری را درمان کند.در نهایت با موافقت تزار، راسپوتین وارد دربار می‌شود و در کنار تخت ولیعهد می‌نشیند و برای سلامتی او دعا می‌کند. از فردای آن روز حال ولیعهد رو به بهبود رفت.

راسپوتین

چند حقیقت جالب در مورد راسپوتین؛پیش‌گوی آینده و غیب‌گوی شفابخش:

1-پیش‌گویی در مورد سقوط حکومت تزار در روسیه پس از قتل راسپوتین:

یکی از پیش‌گویی‌های مهم راسپوتین که هم‌اکنون سند آن در موزه ملی سن پرزبورگ روسیه نگهداری می‌شود، پیش‌گویی مربوط به مرگ اوستروزی که شاهزاده فلیکس یوسوپف از گریگوری خواست که به منزلش برود و همسر او را مداوا کند، راسپوتین نامه‌ای برای ملکه نوشت.این نامه هم‌اکنون در موزه ملی سن پترزبورگ روسیه موجود است.او در این نامه خطاب به ملکه نوشته است:«مادر می‌دانم که مرگ من نزدیک است. امروز آخرین لحظات زندگیم را سپری می‌کنم. اما آگاه باشید.اگر من توسط روستاییان و کولی‌ها و هم قطارانم به قتل رسیدم،بدانید که هیچ خطری شما و مردم روسیه را تهدید نمی‌کند،اما اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیل‌های شما به قتل رسیدم،بدانید که شما و خانواده‌تان و کل اهل دربار بیش از 2 سال زنده نخواهید ماندو به دست مردم روسیه کشته خواهید شد.دوستتان دارم، پدر گریگوری راسپوتین.»او چنین جملاتی را به الکسی، پسر نیکولای دوم، تزار روسیه هم گفته بود. در نهایت پیش‌گویی‌های او رنگ واقعیت به خود گرفت و حدود سه ماه بعد از قتل راسپوتین، حکومت تزاری برافتاد و یک سال بعد در سال 1918، خانواده رومانف به طرزی فجیع به قتل رسیدند.

2-پیش‌گویی راسپوتین غرق شدن ناو ارتش روسیه:

یکی دیگر از پیش‌گویی‌های معروفی که توسط راسپوتین انجام شد و رنگ واقعیت به خود گرفت، پیش‌گویی در مورد غرق شدن ناو ارتش روسیه بود.وقتی گریگوری نزد کشیش اعظم کلیسای روسیه رفت، کشیش تصمیم گرفت او را امتحان کند تا بفهمد که آیا واقعاً شایعاتی که مردم در مورد او می‌گویند، واقعیت دارد یا اینکه اغراق است.در آن زمان ناو ارتش روسیه، راهی جنگ با ارتش ژاپن شده بود. کشیش از راسپوتین خواست که سرنوشت این ناو را برای او توضیح دهد. گریگوری هم پاسخ می‌دهد که این ناو غرق خواهد شد.مدتی از این ماجرا گذشت و خبر آمد که ناو غرق شده و ارتش روسیه، شکست خورده است.این ماجرا باعث شد که ایمان قلبی کشیش اعظم نسبت به راسپوتین افزایش یابد و کلیسا هم به حامیان سرسخت او تبدیل شود.

نفوذ در خاندان سلطنتی و مطرح شدن شایعه ارتباط راسپوتین با ملکه روسیه:

راسپوتین تا مدت‌ها پس از ورود به دربار، تنها برای سلامتی ولیعهد فعالیت و دعا می‌کرد. پس از مدتی شهرت او بیشتر شد و تزار نیکولای دوم و ملکه الکساندرا نیز به علاقه‌مند شدند و بدون مشورت او هیچ تصمیمی نمی‌گرفتند. پس از مدتی در سن پترزبورگ شایعه‌ای مهیب بر سر زبان‌ها افتاد.مردم از رابطه ملکه و راسپوتین حرف می‌زدند. البته تزار به این صحبت‌ها اهمیتی نمی‌داد.روزی تزار اعلام کرد که مسئولیت انتخاب اعضا و رئیس شورای کلیسا را به گریگوری راسپوتین سپرده است. وجود شایعات جنسی در مورد راسپوتین و حسادت ارباب کلیسا و درباریان نسبت به او سبب شد که مخالفت‌های علیه وی روز به روز بیشتر شود.کلیسا از گریگوری اعلام برائت کرد و دخالت‌های راسپوتین در امور سیاسی باعث شد که نخست وزیر روسیه رسماً استعفا دهد. مخالفت‌ها به حدی زیاد شد که دربار به ناچار راسپوتین را اخراج کرد؛ ولی ملکه الکساندرا روابط خود را با راسپوتین ادامه داد.

دخالت راسپوتین در جنگ جهانی اولو افزایش حیرت‌انگیز تشنگان به خونش:

راسپوتین از ابتدا با ورود روسیه به جنگ مخالف بود؛ ولی تزار به حرف او گوش نکرد و خودش در میدان نبرد حاضر شد. ملکه که در سن پترزبورگ مانده بود و کنترل امور را در دست داشت، در همه کارها با راسپوتین مشورت می‌کرد و از طریق نامه، گفته‌های راسپوتین را به ارتش ابلاغ می‌کرد. همین امروز روسیه را در برخی نبردها با شکست روبرو کرد و دشمنی فرماندهان ارتش تزاری را برانگیخت.هر چه فرماندهان ارتش اعتراض می‌کردند، تزار سعی می‌کرد که بیش از پیش از راسپوتین حمایت کند. حتی تزار تصمیم گرفت خواهر خودش را که فرمانده ارتش بود، عزل کند؛ ولی دست از حمایت گریگوری راسپوتین برندارد. در نهایت حسادت‌ها و عصبانیت فرماندهی از راسپوتین باعث شد که نقشه‌ای برای مرگ او طراحی شود.

مرگ راسپوتین

مرگ راسپوتین؛پایانی دهشتناک و غمناک برای مرد پرحاشیه قرن بیستم:

پس از مدتی، سه تن از اشراف به نامه‌های شاهزاده فلیکس یوسوپف، ولادیمیر پوریشکوویچ و دیمیتر پاولووییچ با یکدیگر نقشه مرگ راسپوتین را طراحی کردند. قرار بر این شد که شاهزاده فلیکس یوسوپف که همسر دخترخاله تزار هم بود، با راسپوتین طرح دوستی بریزد و برای مداوی همسرش، راسپوتین را به خانه خود دعوت کند.راسپوتین که به خانه او آمد، برای پذیرایی از او شیرینی، کلوچه و شراب مهیا کردند و در بین شیرینی و کلوچه، سیانور قرار دادند. برخی منابع نشان می‌دهند که راسپوتین بیماری معده داشته و سیانور روی او اثر نمی‌کرده است. برخی منابع هم می‌گویند که او سیانور را مصرف نکرده است. در نهایت وقتی فلیکس یوسوپف دید که سیانور، کاری نبوده است، تصمیم گرفت که با تفنگ، گریگوری را هدف قرار دهد.راسپوتین با تیر نخست از پا درنیامد و شروع به دویدن به سمت حیاط کرد.اینجا بود که ولادیمیر پوریشکوویچ وارد عمل شد و گلوله دوم را به او شلیک کرد.البته او سه بار شلیک کرد؛ ولی تنها یک گلوله به راسپوتین برخورد کرد.در نهایت پوریشکوویچ به سمت او رفت و گلوله نهایی را به سر راسپوتین شلیک کرد.بدن راسپوتین را به آب‌راه مویکا انداختند. 48 ساعت بعد بدن او روی آب آمد. آخرین روزهای سال 1916 بود که راسپوتین، از دنیا رفت؛ ولی با کشته شدن او، شایعه‌ها در موردش به پایان نرسید و تا امروز این شایعه‌ها در محافل تاریخی ادامه دارد. با انتشار خبر کشته شدن گریگوری، روستاییان و خانواده تزار، عزاداری مفصلی کردند و بسیاری از مردم روسیه، بر اثر مرگ او اندهگین شدند.

دیدگاه ها
  ارسال به دوستان:

پربازدیدها
پربحث ترین ها
نظرات و دیدگاه های کاربران
تازه ترین عناوین